بر قوزک پایش لعنت


  tasvir  این ضرب المثل اگر چه از امثله سایره می باشد، ولی غالباً به صورت مطایبه و در لفافه شوخی گفته می شود. مورد استفاده و استعمال آن موقعی است که از شخصی که مورد علاقه و محبت باشد ترک اولی و لغزش قابل گذشت و اغماضی سربزند. در این صورت به ضرب المثل بالا تمثل جویند و بدین وسیله میزان علاقه خویش را بیشتر نمایان میسازند.
اما ریشه تاریخی آن:
در تاریخ داستانی و افسانه ای جهان چندین به اصطلاح معروف رویین تن بودند. یعنی تیر و تیغ و نیزه و شمشیر بر تن و بدنشان کارگر نبوده است. در میان این رویین تنان سه نفر معروف و مشهورند و در تاریخ عالم از این قهرمانان نامی افسانه های زیادی باقی مانده است؛ منتها لطف و جاذبه تاریخ زندگانی آنان در این است که اگر چه رویین تن بوده اند ولی باز جایی از تن و بدنشان رویین نبوده و همین سبب شده است که دشمنان از این نقطه ضعف حریف آگاه شوند و همان نقطه را هدف قرار داده آنان را از پای در آورند.
1- زیگفرید، قهرمان افسانه ای آلمانها که خط دفاعی معروف زیگفرید در جنگ جهانی دوم (44 - 1939 میلادی) به نام او نامگذاری شده است رویین تن بود. او در چشمه ای که آدمی را رویین تن می ساخت آب تنی کرد و تمام اعضای بدنش رویین شد، ولی هنگامی که برهنه شد تا داخل چشمه شود، در همان موقع برگ درختی از شاخه افتاد و بر پشتش چسبید. موقع آب تنی جای آن برگ که درست مقابل قلبش در مهره پشت قرار داشت رویین نگردید. بعدها دشمن این نقطه ضعف را کشف کرد و بر پشتش تیر انداخت. پیکان حریف در همان جایی که برگ درخت چسبیده بود فرو رفت و از مهره پشتش گذشته بر قلبش نشست و زیگفرید رویین تن را از پای در آورد.
2- به طوری که میدانیم در تاریخ داستانی ما ایرانیان هم "اسفندیار" رویین تن بود و در جنگی که رستم پهلوان نامی ایران با وی کرده بود به هر جایش تیر می انداخت کارگر نمی شد.
پرنده افسانه ای ایران، سیمرغ، به رستم خبر داد که اسفندیار هنگامی که در چشمه معروف آب تنی می کرد تا رویین تن شود، موقع فرو رفتن در آب چشمه دیدگانش را بر هم نهاد و به همین جهت چشمانش رویین نشده است. رستم از نقطه ضعف استفاده کرده تیر بر چشم اسفندیار زد و با همان یک تیر کارش را ساخت. آنگاه چنان که در شاهنامه آمده است این طور رجزخوانی کرد:
تو آنی کـه گـفـتـی که رویین تنم
بـلـنـد آسـمـان بـر زمـیـن بـرزنــم
من از تو صد و شصت تیر خدنگ
بخوردم نـنـالیدم از نــــام و نـنـگ
تو از زخم یک تیر چوب گــــــزین
نـهـادی سـر خود به قرپوس زیــن
3- سومین قهرمان رویین تن که مورد بحث ما و در واقع ریشه تاریخی ضرب المثل بالاست، آشیل یا اخیلوس فرزند پله پادشاه میریمیدونها، مشهورترین قهرمان افسانه ای یونان است که نامش با آثار همر نحلید شده است.
طبق بعضی روایات مادرش تتیس پس از تولد او با دو انگشت خود قوزک پایش را گرفت و وارانه در رودخانه افسانه ای ستیکس فرو برد و بیرون کشید. بدین جهت تمام اعضای بدن آشیل به جز قوزک پایش که در دست مادر بود رویین گردید. کالکاس پیشگویی کرد که او مقابل شهر تروا کشته خواهد شد. به همین جهت تتیس فرزندش را به صورت زنی به نام پیرا در آورد و به دربار لیکومد در جزیره پیروس فرستاد تا نتوانند او را پیدا کنند و به جبهه جنگ بفرستند.
سپاهیان یونان که بدون کمک و یاری آشیل قادر نبودند شهر تروا را فتح کنند از اولیس خواستند و او به لطایف الحیل آشیل را به تروا کشانید و موجب وحشت دشمنان گردید. دیری نگذشت که حریف دریافت تیر به هیچ جای آشیل کارگر نیست مگر یک جا؛ همان قوزک پا یعنی جای دو انگشت مادرش که او را وارانه در آب فرو کرده بود.
یکی از تیراندازان مشهور به نام پاریس یا آپولون که نقطه ضعف حریف را پیدا کرده بود، تیر زهر آلودی درست بر قوزک پای آشیل زد و کارش را ساخت و این عبارت از آن تاریخ ضرب المثل شد.
محقق معاصر آقای دکتر باستانی پاریزی نیز در رابطه با ضرب المثل بالا این طور اظهار نظر می کند: «به گمانم اینکه اروپاییها در مثل می گویند: بر قوزک پایش لعنت، اشاره به این افسانه باشد.» با این حساب معلوم می شود که این ضرب المثل از قاره اروپا به ایران آمده و به صورت فعلی درآمده است. در هر صورت ریشه تاریخی ضرب المثل بالا جز این نمی تواند باشد و اصولاً همانطوری که کراراً در این کتاب یادآور گردید، هیچ ضرب المثلی نیست که عصاره و چکیده واقعه و حکایتی تاریخی یا اساطیری نبوده از این دو عامل ریشه نگرفته باشد.

بازگشت به فهرست زبانزدها

گردآوری و کُدنویسی شده برای تالار میدوری توسط :  میدوری