زینب زیادی


  tasvir   عبارت بالا از امثله سائره عامیانه است و در مواردی به كار می رود كه در جمعی برای تمام افراد جمعیت جز یك نفر سهم و نصیبی قایل شوند و آن یك نفر را به حساب نیاورند.
در این موقع زبان حال آن یك نفر محروم و بی نصیب این خواهد بود كه: مگر من زینب زیادیم؟ این ضرب المثل در مورد زن و مرد فرق نمی كند و هر دو جنس مخالف از آن در موارد مقتضی استفاده و تمثل می كنند.اكنون ببینیم این زینب كیست و چرا زیادی شده كه به صورت ضرب المثل درآمده است.موضوع شبیه سازی و تعزیه خوانی معلوم نیست از چه وقت در ایران معمول و مرسوم شده، ولی قدر مسلم این است كه در زمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار كه به قول شادروان عبدالله مستوفی:«از همه چیز وسیله تفریح می تراشید» و از هر فرصتی برای تفنن و تنوع استفاده می كرد به اوج كمال و تفصیل رسید.
ناصرالدین شاه یكی از افراد مطلع و زیرك را با عنوان و سمت معین البكاء مأمور كرد كه در تكیه دولت بساط تعزیه خوانی راه بیندازد و این اپرای تراژیك را با جلال و شكوه هر چه تمامتر در دهه اول ماه محرم نمایش دهد.یكی از تعزیه ها به نام تعزیه بازار شام بود كه در تكیه دولت تهران با تشریفات مفصل برگزار می شد. این تعزیه در واقع نمایش ورود خاندان رسالت به دمشق و مجلس یزید بود كه اهل بیت سوار بر شترها باید وارد تكیه شوند و از مقابل بارگاه یزید كه جبه اطلس سرخ فام پولك دوزی شده بر تن و عمامه سرخ زربفت بر سر داشت عبور كنند.
در بارگاه یزید سفیر فوق العاده دربار روم شرقی بیزانس و چند تن از اصحاب پیغمبر اكرم (ص) كه تا آن وقت زنده بودند حضور داشتند.برنامه تعزیه این بود كه شبیه های حضرت سجاد (ع) و حضرت زینب (ع) و حضرت كلئوم (ع) و حضرت فاطمه بنت الحسین (ع) ضمن عبور از مقابل بارگاه یزید هر یك خطبه فصیحی- البته به نظم فارسی- باید بخوانند و مخصوصاً خطبه غرای حضرت زینب كبری علیهاسلام با آن جمله مشهور و تاریخی: امن العدل یابن الطلقاء؟ باید چنان اثر كوبنده ای داشته باشد كه به قول مستوفی:«استخوان خلیفه جور را نرم كند.» و حاضران بارگاه یزید مخصوصاً سفیر روم و اصحاب پیغمبر (ص) بر این اعمال و رفتار غیرانسانی غاملانش اعتراض كنند.
باری، در یكی از سنوات و عاشورای محرم روزی كه تعزیه بازار شام در تكیه دولت تهران برپا بود موقعی كه در راهروی پشت تكیه كه دایره وار گرداگرد تكیه می گشت شترها را خوابانیده بودند كه شبیه های اسرا سوار شده به نوبت وارد تكیه شوند. یك زن چادر نمازی كه به واسطه نداشتن چادر و چاقچور نگذاشته اند وارد تكیه شوند برای آنكه دست خالی به خانه باز نگردد در داخل راهروی پشت تكیه به تماشای بارو و بنه و اثاثیه و بازیكنان تعزیه ایستاده بود.
در این موقع دستور می رسد كه شبیه خوانها سوار شتر شوند و متناوباً از مقابل بارگاه یزید عبور كنند. زن چادر نمازی چون یكی از شتران را خالی و بدون راكب دید بدون ترس و واهمه بر روی آن سوار می شود. ساربانان به تصور اینكه او هم یكی از شبیه خوانهاست ممانعت نمی كنند و شتر مركوب زن چادر نمازی البته بعد از شترهای شبیه خوانان واقعی به قطار افتاده داخل تكیه می شود. تعزیه گردان و سایر متصدیان تعزیه هم در آن گیرودار كه به پس و پیش كردن بارهای مفرش و یخدان و سوارهای لشكر مخالف كه شبیه سرهای شهدا را بالای نیزه كرده از جلو و عقب می كشیدند مشغول بودند متوجه جریان قضیه و سوار شدن زن چادر نمازی نشدند. ماحصل كلام آنكه شبیه های واقعی یكی پس از دیگری چون جلوی غرفه شاه رسیدند.
ساربانی كه زمام شتر را در دست داشتند شتران را به نوبت نگاه داشتند و شبیه خوانها در حالی كه توجهشان به بارگاه یزید بود نقش خود را ایفا كردند تا اینكه نوبت به زن چادر نمازی رسید.
ساربان به حساب اینكه او هم نقشی دارد زمام شتر را نگاه داشت.
جلوییها و عقبیها طبعاً از حركت باز ایستادند و زن چادر نمازی كه قبلاً دو شعر عامیانه را سر هم كرده بود اشعار خود را با همان آهنگی كه اسرای جلوتر از او خوانده بودند به شرح زیر می خواند:
من زینب زیادیم
عروس ملا هادیم
اومدم پول بسونم
چادر و چاقچور بسونم
پیداست كه ابهت و احترام حضور شاه مانع از خنده و هو و جنجال چند هزار نفر تماشاچیان مجلس شد. ناصرالدین شاه كه از جسارت و موقع شناسی زن چادر نمازی خوشش آمده بود به جای آنكه مؤاخذه اش كند دستور داد یك توپ چادر و چاقچور و مقداری پول به آن زن دادند و عبارت زینت زیادی از آن روز به بعد در افواه عامه به صورت ضرب المثل درآمد.

بازگشت به فهرست زبانزدها

گردآوری و کُدنویسی شده برای تالار میدوری توسط :  میدوری